وَ الضُّحی...

سوگند به روشنایی...

من مامان هیچ کس نیستم!

بسم الله الرحمن الرحیم 

روضه تمام شده..

چادر سیاهم را آهسته از روی صورتم میزنم کنار..

طول میکشد تا چشمهایم به نور مسجد عادت کند.

دو جفت چشم کوچک پرسشگرانه خیره شده اند به من..

لبخند میزنم به رویشان.

خودم میفهمم که چشمهای نمناک و بینی سرخ و لبخند..چقدر صورت  مضحکی

میسازند..

آخر صاحب یک جفت از آن دو جفت چشم به سخن می آید :

شما مامان کی هستین؟

خنده ام می گیرد:شما دختر کی هستین؟

باخجالت میگوید:من؟من فاطمه م دیگه اینم ریحانه ست..به دوستش اشاره

میکند..

دوباره کلافه میپرسد: دخترتون کجاست؟

ذهنم را زیر و رو میکنم برای یافتن جواب..

ربحانه دست فاطمه را میکشد و میبرد : این مامان هیچکس نیست..بیابریم.

ریحانه راحتم کرداز جواب دادن: من مامان هیچ کس نیستم..

پ.ن:امسال هم از مراسم شیرخوارگان جاماندم..

زینب
۲۳ مهر ۹۵ , ۱۴:۰۱
متوجه این پست نشدم
یعنی چی؟

پاسخ :

من مامان هیچ کس نیستم :)
د‌ل‌باخته ..
۲۱ مهر ۹۵ , ۱۷:۴۲
الیس الصبح بقریب..

پاسخ :

توکل بر خدا. ..
سیده طهورا آل طاها
۱۶ مهر ۹۵ , ۰۹:۵۹
وعسی ان تکرهوا شی و هو خیر لکم...

الله ربی علیه، توکلت و الیه انیب....
........
............
................
فاصبر ان العاقبه للمتقین..

پاسخ :

من دوست دارم آیات امید بخش تری رو بشنوم یا بخونم..
مثل ما وَدَّعَک و ما قَلی
یا   و لسوف یُعطیک ربک فترضی..
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
ضحی به فرموده ی بعضی روایات اهل بیت علیهم السلام امیدبخش ترین سوره قرآن
است..
اینجا از روزهایِ زندگی ام می نویسم..تا تمرینی باشد بر صبر و امید..ان شاءالله..

* تقدیم به روشناییِ قلبِ علی
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan